جدول جو
جدول جو

معنی بار بستن زبان - جستجوی لغت در جدول جو

بار بستن زبان(بَ تَ نِ زَ)
کنایه از ظهور کردن رنگ از جهت غلبۀ یکی از اخلاط چهارگانه. درین حال گویند زبان بار بست، و عدم اقتدار بر گفتار که آن نوع بیماری است. فائده: از اهل زبان بتحقیق پیوسته که حالتی است در مرض که از غلبۀ بلغم بار سپیدی بر روی زبان می بندد و در غلبۀ صفرا بار زردی، و بار بستن زبان نیز کنایه از فروماندن و بیکار شدن زبان. تأثیر گوید:
جهان ز رفتن صاحب سخن ذلیل شود
زبان چو بار به بندد بدن علیل شود.
و له:
وضع ناخوش بر سخنور سخت باشد ناگوار
بار می بندد زبان هرگه بدن رنجور شد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا